عشق پوشالی
 
 
یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : فرهاد

بعد اون روز که دیدمش حدودا دو یا سه روز بعد اون رفته بود خانه یکی از دوستاش  که دیر وقت شده بود ومادر سحر رفته بود دنبالش اونم گوشیشو خانه دوستش جا گذاشته بود

اون شب دوست سحر به من خبری داد که ازش خیلی خوشم نیامد آخه حیف بود اون دختررو از دست سحر همه چی تمام بود هم پاک ونجیب بود هم زیبا!!!!

دوست سحرگفت که اون خواستگار داره

شاید ازدواج کنه معطل توء تو میخوای چیکار کنی؟؟؟؟

به دوستش گفتم که من بهش علاقه دارم فردا بهش بگو بیاد سرقرار میخوام ببینمش وباهاش حرفایی دارم گفت باشه و خداحافظی کردیم

تمام شب داشبم به این فکر میکردم که چیکار کنم؟؟؟

آخرش به این نتیجه رسیدم که باید فردا به سحر پیشنهاد ازدواج بدم

وشرایط فعلی خودموبراش بگم تا ازدواج نکنه ودرآینده برای من باشه

9صبح-90/7/30

سحر اس ام اس داد:سلام خوبی؟؟؟؟ باهام کاری داشتی؟؟؟؟

گفتم آره. میخوام ببینمت

گفت: چیکار؟؟؟ نمیشه تلفنی بهم بگی؟؟؟؟

گفتم: نه!!!

می خوام یه پیشنهادی بدم نمیشه تلفنی بگم باید حضوری بگم

گفت: چه پیشنهادی؟؟؟

گفتم: امروز بیا سر قرار همیشگی بهت میگم

گفت: اذیت نکن دیگه!حداقل بگو موضوعش راجب چیه؟؟؟

گفتم:ازدواج!!

گفت: باکی؟؟

گفتم: بادختر شاه پریون

گفت:نه جدا بگو با کی؟؟؟

گفتم: باتو خیلی تعجب کرد غروبم رفتم دیدمش اونم چهرش راضی نشون میداد

ادامه را در سری3 مطالعه کنید

ودر نظر سنجی وبلاگمون شرکت کنید اگرم دوست داشتین عضوبشین ومطلب در وبلاگ بگذارید با تشگرفرهاد



نظرات (0)

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق پوشالی و آدرس love211.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 54163
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



تماس با ما